مقدمه
در قرآن مجید آیات زیادی دربارهی نماز بیان شده و هر کدام از آنها بیانگر اهمّیّت و ارزش خاص و جایگاه رفیع این عبادت مهم در پیشگاه خداوند است و آیات مربوط به نماز هر کدام تفسیر و پیام خاصی دارد. بعضی از آنها به اهمّیّت بعد معنوی و ملکوتی نماز پرداخته و برخی از آیات نماز را مایهی آرامش دلها دانسته و تعدادی، نماز را عامل باز دارنده از زشتی و پلیدی معرفی نموده و بخشی دیگر نیز به بررسی نماز در ادیان گذشته و همراهی آن با عبادات دیگر از قبیل حج، جهاد، زکات و عدالت اجتماعی پرداخته است.
نکات قابل توجه
1ـ تفسیر آیات نماز اقتباس شده از تفاسیر مجمع البیان، المیزان و نمونه و نور میباشد.
2ـ محور اصلی مباحث این مجموعه تفسیر نمونه است، چون این تفسیر از چهارده تفسیردیگر استفاده کرده، ولذا اگر نکتهای در تفسیر نمونه بیان نشده بود از تفسیر المیزان و مجمع البیان وتفسیر نور استفاده کردهایم تا از تکرار پرهیز شود.
ـ امیدوارم بتوانیم از آیات نماز به خوبی استفاده کرده و باعث حرکت ما به سوی کمال نماز شود.
1- نماز جزء برنامه های حکومت اسلامی:
الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ
الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور:
یاران خدا کسانی هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند و زکات را ادا میکنند و امر به معروف و نهی از منکر مینمایند و پایان همه امور از آن خداست. (حج ، 41)
ـ این آیه خطاب به یاران خدا است که در آیه قبل وعده یاری به آنها داده شده است و مقام و اوصاف مؤمنین را بیان میکند.
ـ آنها هرگز پس از پیروزی، همچون خودکامگان و جباران به عیش و نوش و لهو و لعب نمیپردازند و در غرور و مستی فرو نمیروند؛ بلکه پیروزیها و موفقیتها را نردبانی برای ساختن خویش و جامعه قرار میدهند. آنها پس از قدرت یافتن، تبدیل به یک طاغوت جدید نمیشوند، ارتباطشان با خدا محکم و با خلق خدا نیز مستحکم است؛ چرا که نماز سمبل پیوند با خالق است و زکات، رمزی برای پیوند با خلق، و امر بمعروف و نهی از منکر پایه های اساسی ساختن یک جامعه سالم محسوب میشود.[1]
ـ همین چهار صفت برای معرفی این افراد کافی است، و در سایه آن سایر عبادات و اعمال صالح و ویژگیهای یک جامعه با ایمان و پیشرفته فراهم است.
ـ مؤمنان تنها قبل از پیروزی به در خانه خدا نمیروند بلکه بعد از پیروزی هم به مقتضای (الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ...) رابطه خود را با او همچنان محکم میدارند و پیروزی بر دشمن را وسیلهای برای نشر حق و عدالت و فضیلت قرار میدهند.
ـ در بعضی از روایات اسلامی آیه فوق به حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ و یارانش یا آل محمد به طور عموم تفسیر شده است. چنانکه از حدیثی از امام باقر ـ علیه السّلام ـ میخوانیم که در تفسیر آیه (الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ) فرمود: این آیه تا آخر از آن آل محمد و مهدی و یاران او است.
ـ خداوند شرق و غرب زمین را در سیطره حکومت آنها قرار میدهد آیینش را آشکار میسازد و به وسیله مهدی ـ علیه السّلام ـ و یارانش بدعت و باطل را نابود میکند آن چنان که تبهکاران حق را نابود کرده بودند و آن چنان میشود که بر صفحه زمین اثری از ظلم دیده نمیشود چرا که آنها امر به معروف و نهی از منکر میکنند.[2]
این احادیث بیان کننده مصداقهای روشن و آشکار است و مانع عمومیت مفهوم آیه نیست بنابراین مفهوم گسترده آیه، همه افراد با ایمان و مجاهد و مبارز را شامل میشود.
ـ یکی از صفات مؤمنین این است که اگر در زمین تمکنی پیدا کنند و در انتخاب هر قسم زندگی که بخواهند به آنها آزادی داده شود، و در میان همه انواع و انحاء زندگی، یک زندگی صالح را اختیار میکنند و جامعهای صالح بوجود میآورند که در آن جامعه نماز به پا داشته میشود و زکات داده میشود، و امر به معروف و نهی از منکر انجام میشود.
ـ اگر از میان همه جهات عبادت، نماز را و از میان همه جهات مالی، زکات را نام برده بدین جهت است که این دو در باب خود، عمده آن باب هستند.[3]
ـ زجاج گوید این آیه وصف کسانی است که خدا را یاری کنند.
و لله عاقبه الامور عاقبت کارها به دست خدا است، این جمله نظیر (الی الله ترجع الامور) است، یعنی هر ملکی و حکومتی و قدرتی باطل میشود جز ملک و حکومت و قدرت حق و سرانجام همه امور به دست خدا میافتد.[4]
اهمیت حکومت اسلامی و احیاء نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر
در تفسیر المیزان آمده: مراد به تمکین آنان در زمین این است که ایشان را در زمین نیرومند کند به طوری که هر کاری را بخواهند، بتوانند انجام دهند و هیچ مانعی یا مزاحمی نتواند سد راه آنان شود.
ـ در صورت داشتن قدرت و اختیار، اجتماعی صالح به وجود میآورند.
ـ مراد به مؤمنین، عموم مؤمنین آن روز بلکه عامه مسلمین تا روز قیامت است. عالیترین جامعهای که در تاریخ اسلام تشکیل یافت جامعهای بود که در عهد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در آن جامعه نماز به پا شد.[5]
پیامها [6]
1 یارى خداوند از طریق احیاى دین اوست. «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»، «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ» ...
2 امر به معروف و نهى از منکر، به قدرت نیاز دارد. «مَکَّنَّاهُمْ»
3 پیروزى مؤمنان، زمینهى بندگى و تعاون مالى و فرهنگى را فراهم مىکند و غفلت و غرور را از بین مىبرد. «إِنْ مَکَّنَّاهُمْ» ...
4 براى مؤمنان، تمام زمین یکسان است، آنان هر کجا که توان دارند هدف مقدّس خود را پیاده مىکنند. «فِی الْأَرْضِ»
5 همهى قدرتها را از خدا بدانیم. «مَکَّنَّاهُمْ»
6 اوّلین ثمرهى حکومت صالحان، نماز و زکات و امر به معروف و نهى از منکر است. «إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ» ...
7 رابطه با خدا و دستگیرى از محرومان و آگاهى دادن به جامعه و جلوگیرى از مفاسد، از هم جدا نیست. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ» ...
8 اقامهى نماز و اداى زکات و امر به معروف و نهى از منکر از وظایف و کارهاى قطعى مسئولان حکومت اسلامى است. «أَقامُوا» نه «یقیمون»
9 حاکمان مؤمن، هم در فکر ارتقاى روحى و رشد امور معنوى هستند و هم به دنبال رفاه و حل مشکلات اقتصادى و فقرزدایى و اصلاح جامعه. «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ» ..
پی نوشت:
[1] . نمونه، ج14، ص117.
[2] . نمونه، ج14، ص121.
[3] . المیزان، ج14، ص574.
[4] . مجمع البیان، ج7، ص139.
[5] . المیزان، ج14، ص574 و 575.
[6] . تفسیر نور ،ج8، ص، 51
2- نماز موهبتی الهی
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدین
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به دستور ما هدایت میکنند و به آنان وحی فرستادیم تا کارهای نیک انجام دهند و نماز را برپا دارند و زکات بدهند و آنان همگی عبادت کننده ما بودند.(انبیاء،73)
سومین و چهارمین موهبت و ویژگی آنها این است که ما به آنها انجام کار خیر را وحی کردیم، و همچنین برپا داشتن نماز و ادای زکات.
این وحی میتواند وحی تشریعی بوده باشد یعنی ما انواع کارهای خیر و ادای نماز و اعطای زکات را در برنامههای دینی آنها گنجانیدیم و نیز میتواند وحی تکوینی باشد یعنی به آنها توفیق و توان جاذبه معنوی برای انجام این امور بخشیدیم.
البته هیچ یک از این امور جنبه اجباری و اضطراری ندارد بلکه تنها آمادگیها و زمینهها است که بدون اراده و خواست خود آنها هرگز به نتیجه نمیرسد.
ذکر اقامه صلوه و اداء زکات بعد از فعل خیر است؛ به خاطر اهمیت این دو برنامه است که نخست بطور عام در جمله (وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ) بعد به طور خاص بیان شده است.[1]
فعل خیرات را که از انواع عبادات (نماز و زکات) است وحی کردیم.[2]
در تفسیر مجمع البیان آمده: ابن عباس گوید: یعنی برنامههای نبوّت و بهپا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم.[3]
انجام کارهای نیک و نماز و زکات را به آنان وحی کردیم.
صاحب المیزان میگوید: ائمه موید به روح القدس، و روح الطهاره و موید به قوتی ربانی هستند که ایشان را به فعل خیرات و اقامه نماز و دادن زکات (انفاق مالی مخصوص بهر شریعتی) دعوت میکند.
پیامها: [4]
1-امامت نیز همچون نبوت، باید با انتخاب خداوند باشد. «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً»
2-پیامبران بزرگ علاوه بر مقام رسالت (رساندن پیام وحى)، امامت و رهبرى جامعه را نیز بر عهده داشتهاند. «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً»
3-اگر امامت با زور و قلدرى بدست آید، دعوت به دوزخ است «أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»، امّا اگر خداوند آن را عنایت فرمود، مبارک و در مسیر حقّ خواهد بود. «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»
4-هدایت کردن انبیا، نه از پیش خود و سلیقه شخصى است، «ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» بلکه با فرمان خداست. «یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»
5-توجّه به انجام کارهاى خیر، از الطاف ویژه الهى است. «أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ»
6-نماز و زکات در میان کارهاى خیر، جایگاه ویژهاى دارند. «فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ»
7-نماز و زکات، دو رکن اساسى در همه ادیان بوده است. «إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ»
8-بدون نماز و زکات، انسان به درجه بندگى خدا نمىرسد. «إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ»
9- رهبران الهى، بندگان مخلص خدا هستند. «کانُوا لَنا عابِدِینَ»
10-نعمتهاى الهى، ما را از بندگى خدا غافل نسازد. «وَهَبْنا لَهُ ... کانُوا لَنا عابِدِینَ» (انبیا با اینکه به مقام رهبرى «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً» نائل آمدند، امّا با این وجود، باز بندهى خدا هستند. «وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ»
11-دین از سیاست جدا نیست. «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا ... کانُوا لَنا عابِدِینَ»
12-رهبر باید به آنچه هدایت مىکند، عامل باشد. «أَئِمَّةً یَهْدُونَ ... کانُوا لَنا عابِدِینَ
پی نوشت:
[1] . تفسیر نمونه، ج 13، ص 456.
[2] . روض الجنان، ج 13، ص 249.
[3] . مجمع البیان، ج 7 ـ 8 ص 88.
[4].تفسیر نور، ج7، ص:476و 477
پی نوشت:
[1] . المیزان، ج 14، ص 612.
[2] . مجمع البیان، ج 7 ـ 8 ص 153.
[3]. تفسیر نور، ج8، ص: 76
4- رکوع و سجود:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون.
ای کسانی که ایمان آوردهاید رکوع کنید و سجود بجا آورید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید. «حج، 77»
ابتداء آیه خطاب به افراد با ایمان است یک سلسله دستورات کلی و جامع را که حافظ دین و دنیا و پیروزی آنها در تمام صحنهها است برای مؤمنین بیان میکند.
نخست به چهار دستور مهم اشاره کرده میگوید: ای کسانی که ایمان آوردهاید 1ـ رکوع کنید 2ـ سجده بجا آورید 3ـ پروردگارتان را عبادت کنید 4ـ کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید.
بیان دو رکن رکوع و سجود از میان تمام ارکان نماز به خاطر اهمیت فوق العاده آنها در این عبادت بزرگ است. شرط رستگار شدن با انجام نماز است. (پیام)[1] امر به رکوع و سجود در آیه امر به نماز است. شرط ایمان ادای نماز است.
اقامه نماز در میان عبادات اهمیّت خاص دارد.
ایمان آوردندگان به ابعاد اعتقادی و عمل کنندگان به احکام عبادی فردی است. لزوم پیوستگی اعمال با اقامه نماز.
دستور عبودیّت به طور مطلق که بعد از این دو بیان شده هر گونه عبادت و بندگی خدا را شامل میشود.
امر به رکوع و سجود در این آیه امر به نماز است و مقتضای این که رکوع و سجود را در مقابل عبادت قرار داده این است که مراد از جمله (اعبدوا ربکم) امر به سایر عبادات تشریع شده در دین به غیر نماز باشد مانند حج و روزه.[2]
تعبیر به (ربکم) (پروردگار شما) در حقیقت اشارهای است به شایستگی او برای عبودیّت و عدم شایستگی غیر او، زیرا تنها مالک و صاحب و تربیت کننده او است.
نماز خود یک نوع عبادت محسوب میشود.[3]
دستور به فعل خیر است، هر گونه کار نیکی را بدون هیچ قید و شرط شامل میشود. و اینکه از (ابن عباس) نقل شده که منظور صله رحم و مکارم اخلاق است.
تنها به ادای واجبات اکتفا نکنید بلکه به کارهایی از قبیل فریاد رسی درماندگان و کمک به ضعیفان و نیکی به پدر و مادر نیز بپردازید تا رستگار و سعادتمند شوید.[4]
رکوع نشانه ادب است و سجود نشانه قرب به خدا و تا ادب را خوب انجام ندهید آماده قرب نمیشوید. رکوع راهی برای توبه و استغفار و عذرخواهی به درگاه خداوند است.
امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: مَنْ أَتَمَّ رُکُوعَهُ لَمْ یَدْخُلْهُ وَحْشَةُ الْقَبْرِ .
کسی که رکوع خود را کامل انجام دهد از وحشت قبر در امان است.[5]
پیامها [6]
1 کار خیر (و ابتکارات و اختراعات و خدمات،) زمانى مؤثّر است که در سایهى ایمان و بندگى خدا باشد. «آمَنُوا ارْکَعُوا ... وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ»
2 حتّى با رکوع و سجود و تعبد و کار خیر، رستگارى خود را قطعى ندانید، زیرا آفت غرور و حبط عمل در کار است. «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
3 فلاح و رستگارى، آخرین مرحلهى تکامل است که بعد از انجام عبادات و کارهاى خیر باید امید آن را داشت. «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
پی نوشت:
[1] . تفسیر نمونه، ج 14، ص 180.
[2] . المیزان ج 14، ص 610.
[3] . نمونه، ج 14، ص 181.
[4] . مجمع البیان، ج 17، ص 25.
[5] . وسائل الشیعه، ج 6، ص 306.
[6] . تفسیر نور، ج8، ص: 74
- نماز و شکر گزاری:
إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ (1) فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَر
به خاطر شکرانه عطایای ما برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن.«کوثر ، 1 و 2»
نخست خداوند میفرماید: ما به تو کوثر عطا کردیم.
این نعمت عظیم و خیر فراوان شکرانه عظیم لازم دارد، هر چند شکر مخلوق هرگز حق نعمت خالق را ادا نمیکند، بلکه توفیق شکرگزاری خود نعمت دیگری است از ناحیه او لذا میفرماید: اکنون چنین است فقط برای پروردگارت نماز بخوان، قربانی کن.
بخشنده نعمت او است، بنابراین نماز و عبادت و قربانی که آن هم نوعی عبادت است برای غیر او معنی ندارد.
عبادت خدا به صورت نماز باشد یا قربانی کردن
این در برابر اعمال مشرکان است که برای بتها سجده و قربانی میکردند در حالی که نعمتهای خود را از خدا میدانستند و به هر حال تعبیر لربک دلیل روشنی است بر مسأله لزوم قصد قربت در عبادات.[1]
امر نماز متفرع بر جمله (انا اعطیناک الکوثر) شده از باب شکر نعمت است و چنین معنی میدهد حال که ما بر تو منت نهادیم و خیر کثیرت دادیم این نعمت بزرگ را با نماز شکرگزاری کن.
پیام ها : [2]
1- خداوند به وعدههاى خود عمل مىکند. در سوره ضحى، خداوند وعدهى عطا به پیامبر داده بود: «و لسوف یعطیک ربّک فترضى»(224) پروردگارت در آینده عطائى خواهد کرد که تو راضى شوى. در این سوره مىفرماید: ما به آن وعده عمل کردیم. «انّا اعطیناک الکوثر»
2- فرزند و نسل عطیّه الهى است. «انّا اعطیناک الکوثر»
3- نعمتها حتّى براى پیامبر اسلام مسئولیّتآور است. «اعطیناک... فَصلِّ»
4- در قرآن به نماز یا سجده شکر سفارش شده است. «فَصلِّ»
5 - تشکّر باید فورى باشد. «فَصلِّ» (حرف فاء براى تسریع است)
6- نوع تشکّر را باید از خدا بیاموزیم. «فَصلِّ»
7- در نعمتها و شادىها خداوند را فراموش نکنیم. «اعطیناک الکوثر فصلّ»
8 - آنچه مىتواند به عنوان تشکّر از کوثر قرار گیرد، نماز است. «فَصلِّ»
(نماز جامعترین و کاملترین نوع عبادت است که در آن هم قلب باید حضور داشته باشد با قصد قربت و هم زبان با تلاوت حمد و سوره و هم بدن با رکوع و سجود. مسح سر و پا نیز شاید اشاره به آن باشد که انسان از سر تا پا بنده اوست. در نماز بلندترین نقطه بدن که پیشانى است، روزى سى و چهار بار بر زمین ساییده مىشود تا در انسان تکبّرى باقى نماند. حضرت زهراعلیها السلام در خطبه معروف خود فرمود: فلسفه و دلیل نماز پاک شدن روح از تکبر است. «تنزیهاً لکم من الکبر»)
9- دستورات دینى، مطابق عقل و فطرت است. عقل تشکّر از نعمت را لازم مىداند، دین هم به همان فرمان مىدهد. «فصلّ لربّک»
10- چون عطا از اوست: «انّا اعطینا» تشکّر هم باید براى او باشد. «فصلّ لربّک»
11- قربانى کردن، یکى از راههاى تشکّر از نعمتهاى الهى است. (زیرا محرومان به نوایى مىرسند.) «و انحر»
12- هر که بامش بیش برفش بیشتر. کسى که کوثر دارد، ذبح گوسفند کافى نیست باید شتر نحر کند و بزرگترین حیوان اهلى را فدا کند. «و انحر»
13- رابطه با خداوند بر رابطه با خلق مقدّم است. «فصلّ... و انحر»
14- انفاقى ارزش دارد که در کنار ایمان و عبادت باشد. «فصلّ لربّک وانحر»
15- شکرِ عطا گرفتن از خدا، عطا کردن به مردم است. «اعطیناک الکوثر... وانحر»
16- نمازى ارزش دارد که خالصانه باشد، «لربّک» و انفاقى ارزش دارد که سخاوتمندانه باشد. «وانحر»
[1] . تفسیر نمونه، ج 27، ص 372 ـ 373.
[2]. تفسیر نور، سوره کوثر./1و2
__________________________________________________
6-نماز همراه با مشورت:
وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون.
و کسانى که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را برپا مىدارند و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست و از آنچه به آنها روزى دادهایم انفاق مىکنند.«شوری ، 38»
« أَقامُوا الصَّلاةَ »
اگر بعد از آن در بین همه تکالیف الهی نام نماز را برد و فرمود و نماز بپا میدارند از باب ذکر خاص بعد از عام است به خاطر اهمیت و شرافتی که در خصوص فرد نامبرده هست.[1]
مرحوم طبرسی میفرماید: نماز را در اوقات خود مرتب با شرایطش میخوانند.[2]
ولی از آنجا که در میان اوامر الهی مسائل بسیار مهمی وجود دارد، که بالخصوص باید انگشت روی آن گذاشت چند موضوع مهم را به دنبال آن یادآور میشود که مهمترین آنها نماز است، نمازی که ستون دین، پیوند خلق و خالق مربی نفوس، معراج مؤمن، و نهی کننده از فحشا و منکر است.[3]
و نیز از اوصاف دیگر مؤمنین و آنهایی که به پرودگار خود اتّکا دارند این است که اینها امر پروردگار خود را اجابت نموده و نماز را که مأمور به آن گردیدهاند به پای میدارند و در امر نماز جهات ظاهری آن را از اجزاء و شرایط و نیز راجع به جهات باطنی آن از خلوص و توجه و حضور قلب و باقی اموری که باعث قبولی اعمال میگردد با کمال جدیت مراعات نموده و استقامت مینمایند.[4]
پیام ها [5]
1- شیفتگان نماز و انفاق، از نعمتهاى برتر و ابدى قیامت برخوردارند. «ما عنداللّه خیر و ابقى... والّذین استجابوا...»
2- توجّه به ربوبیّت خداوند سبب شیفتگى انسان نسبت به انجام دستورات است. «استجابوا لربّهم»
3- اجابت دعوت خدا، باید با عمل باشد نه ادّعا. «استجابوا... اقاموا»
4- غرائز را کنترل و موانع را برطرف کنیم تا راه بندگى خدا باز شود. «یجتنبون - یغفرون - استجابوا لربهم»
5 - مؤمن استبداد ندارد، اهل انزوا نیست و به رأى دیگران احترام مىگذارد. «و امرهم شورى بینهم»
6- آنچه مورد سفارش است، اقامه نماز است نه فقط خواندن نماز. (یعنى انجام باشکوه نماز با تمام شرایط) «اقاموا الصلاة»
7- حساب نماز از سایر عبادات جداست. (با اینکه نماز جزو امور موجب استجابت ربّ است، ولى نام آن جداگانه آمده است.) «استجابوا لربّهم و اقاموا الصلاة»
8 - شورى و مشورت، مربوط به امور اجتماعى مردم است، نه احکام و دستورات دینى. «امرهم شورى بینهم»
9- از بیگانگان نظریه نخواهید. «بینهم»
10- انفاق مخصوص مال نیست بلکه از علم و آبرو و قدرت نیز باید به دیگران کمک کرد. «ممّا رزقناهم»
11- انفاق کننده بداند آنچه دارد از خودش نیست، رزق خداست. «رزقناهم»
12- نماز، تکبّر را؛ مشورت، استبداد را و انفاق، بخل را در جامعه محو مىکند. «الصلاة، شورى، ینفقون»
[1] . المیزان، ج 18، ص 96.
[2] . مجمع البیان، ج 22، ص 154.
[3] . نمونه،ج 20، ص 462.
[4] . مخزن العرفان ج 11،ص 382.
[5] . تفسیر نور،سوره شوری/38
-پرواز به اوج آسمانها بوسیله نماز:
إِنَّ الَّذینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ.
کسانی که کتاب الهی را تلاوت میکنند و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم پنهان و آشکار انفاق میکنند تجارت پر سودی را امید دارند که نابودی و کساد در آن نیست.
« فاطر ، 29»
از آنجا که در آیات گذشته به مقام خوف و خشیّت عالمان اشاره شده بود.
در آیه مورد بحث به مقام امید و رجا آنها اشاره میکند چرا که گفتیم:
تنها به وسیله دو بال است که انسان میتواند به اوج آسمان سعادت پرواز کنند، و مسیر تکامل را طی نماید، نخست میفرماید:
1ـ کسانی که کتاب الهی را تلاوت میکنند.
2ـ و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم در پنهان و آشکار انفاق میکنند.
عملی که از یک سو انسان را به خدا پیوند دهد مظهر آن نماز است.
با توجّه به آنچه در این آیه و آیه پیشین آمد. چنین نتیجه میگیریم که علمای راستین دارای این صفاتند.
از نظر روحی قلبشان مملوّ از خشیّت و ترس آمیخته با عظمت خداست.
از نظر گفتار زبانشان به تلاوت آیات خدا مشغول است.
از نظر عمل روحی و جسمی نماز میخوانند و او را عبادت میکنند.
از نظر عمل مالی از آنچه دارند در آشکار و پنهان انفاق مینمایند.
آنها که نماز را برپا میدارند و انفاق در راه خدا میکنند امید و علاقه به سرای دیگر دارند، چرا که نیکیها را قبل از خود فرستادهاند و مایلند به آن ملحق شوند.[1]
تلاوت کتاب به معنای خواندن قرآن است، که خدای سبحان آن را ستوده.
و اقامه نماز به معنای برپا داشتن آن و محافظت در ترک نشدن آن است.[2]
در آیه بعد آمده که آنها این اعمال صالح را انجام میدهند، خداوند هم اجر و پاداش کامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها میافزاید که او آمرزنده و شکور است.
آنها که کتاب خدا را تلاوت میکنند و نماز را به استمرار انجام میدهند هر چه انجام میدهند به این منظور میکنند که خدا پاداشهایشان را به طور کامل بدهد و چیزی از ثواب اعمال از ایشان فوت نشود.[3]
پیام ها [4]
1 تلاوت قرآن (گرچه مستحبّ است،) امّا قبل از واجبات آمده است. «یَتْلُونَ ... أَقامُوا ... أَنْفَقُوا»
2 فکر و فرهنگ، مقدّمهى عمل است. «یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ ... أَقامُوا الصَّلاةَ»
3 کسى که عاشقانه مکتب را بپذیرد، نماز و انفاقش قطعى است. (تلاوت کتاب به صورت مضارع آمده که نشانه تداوم عمل و علاقه به تلاوت است، «یَتْلُونَ» ولى نماز و انفاق به صورت ماضى آمده که نشانه قطعى بودن انجام آن است.) «أَقامُوا ... أَنْفَقُوا»
4 نماز، باید با رسیدگى به محرومان همراه باشد. «أَقامُوا ... أَنْفَقُوا»
5 دارایىهاى انسان، داده الهى است. «رَزَقْناهُمْ»
6 اگر توجّه داشته باشیم که دارایىهاى ما از خداوند است، در انفاق، بخل نمىورزیم. «أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ»
7 بخشى از دادهها انفاق شود، باقى براى خودتان است. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ» (کلمه «من» به معناى بعضى است)
8 مورد انفاق، تنها مال نیست بلکه از علم و آبرو و قدرت نیز باید به مردم کمک کرد. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»
9 انفاق، هم سرى باشد هم آشکارا. (در انفاق پنهان، خلوص آدمى رشد مىکند و در انفاق آشکار، مردم تشویق مىشوند.) «سِرًّا وَ عَلانِیَةً» البتّه انفاق مخفیانه برترى دارد، لذا نام آن قبل از انفاق علنى برده شده است. «سِرًّا وَ عَلانِیَةً»
10 امید به رستگارى، باید با فکر و عمل و انفاق همراه باشد و گر نه امید بدون کار، پندارى بیش است. «یَتْلُونَ ...، أَقامُوا ...، أَنْفَقُوا ...، یَرْجُونَ»
11 با داشتن علم و خشیت الهى (که در آیه قبل بود) و با تلاوت قرآن و اقامه نماز و کمک به محرومان، باز هم خود را مستحقّ ندانید، تنها امیدوار باشید. «یَرْجُونَ»
12 در معامله با خدا، حتّى یک درصد زیان نیست. «تِجارَةً لَنْ تَبُورَ»
13 گمان نکنید با انفاق، مال شما تمام مىشود. «تِجارَةً لَنْ تَبُورَ»
14 در فرهنگ اسلام، دنیا بازار است و انسان فروشنده و نعمتهاى الهى، سرمایه و انتخاب مشترى با انسان است. او مىتواند با خدا معامله کند و مىتواند غیر خدا را انتخاب کند
پی نوشت
[1] . نمونه، ج 18، ص 252.
[2] . المیزان ج 17 ـ 66
[3] . المیزان، ج 17 ـ 67.
[4].تفسیر نور، ج9، ص: 498
8- یکی از صفات متقین اقامه نماز است.
الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون
پرهیزکاران آنهایی هستند که به غیب ایمان میآورند و نماز برپا میدارند و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنها روزی دادهایم انفاق میکنند.«بقره ، 3»
خداوند پنج صفت اساسی برای افراد متقی و پرهیزکار بیان فرمود.
1ـ ایمان به غیب، 2ـ ارتباط با خدا (اقامه نماز) 3ـ ارتباط با انسانها (انفاق) 4ـ ایمان به تمام پیامبران خدا، 5ـ ایمان به رستاخیز.
این چنین انسانی به وراء طبیعت راه یافته و به خداوند بزرگ ایمان دارد دیگر نمیبایست در برابر بتها و در برابر انسانهایی همانند خودش و جبّاران و ستمگران سر خضوع و تعظیم فرود آورد.
او تنها در برابر خداوند سر تعظیم خم میکند و تسلیم آفریننده یگانه است.
او بالاتر رفته و احساس میکند از مرتبه مخلوقات دیگر گذشته و ارزش این معنی را پیدا کرده که با آفریننده بزرگ جهان، با خداوند ازلی و ابدی ارتباط گیرد و با او سخن بگوید.
در این حال میباید که زندگی هدفی بالاتر از خورد و خواب و لذات این جهان داشته باشد، اقامه نماز خود مهمترین عامل تربیتی انسان است.
کسی که شبانه روز لااقل پنج بار در برابر ذات مقدس حضرت حق قرار میگیرد و ارزش سخن گفتن با او را پیدا میکند، تصورات او، افکار او، کردار و رفتار او همه خدایی میشود و چیزی بر خلاف خواست خدا انجام نمیدهد. مشروط بر این که راز و نیاز و نماز او به درگاه پروردگار از جان و دل سر چشمه بگیرد و با تمام قلب رو به درگاه پاک او آورد.[1]
یقیمون یعنی انجام میدهند نماز را با حدود و شرایط، یا مداومت داشتن بر آن، یا آن را برپا میکنند.
ـ نماز را با شرایط و خصوصیات به جا میآورند و اقامه هر چیز تعطیل نکردن آن است.[2]
به پا داشتن نماز آن است که حق نماز ادا شود، یعنی نماز به صورت یک پیکر بیروح انجام نگردد، بلکه نمازی باشد که واقعاً بنده را متوجه خالق و آفریننده خویش سازد.
منظور از اقامه چیست؟
منظور از اقامه نماز، احتمالاً تلاش برای برپا داشتن آن در میان جامعه است.
ایمان به غیب، وحی، قیامت، اقامه نماز و انفاق زمینههای بهرهمندی از هدایت قرآن.[3]
تنها آنان که مؤمن به غیب، برپا دارنده نماز، انفاق کننده و معتقد به وحی و قیامت هستند، رستگارند.[4]
نماز در قرآن به عنوان عامل پیوند خلق با خالق و برقرار ارتباط معنوی با خدا عنوان شده است.
پیامها: [5]
1 ایمان، از عمل جدا نیست. در کنار ایمان به غیب، وظایف و تکالیف عملى مؤمن بازگو شده است. «یُؤْمِنُونَ») ( «یُقِیمُونَ») ( «یُنْفِقُونَ»
2 اساسىترین اصل در جهانبینى الهى آن است که هستى، منحصر به محسوسات نیست. «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»
3 بعد از اصل ایمان، مهمترین اصل عملى، اقامهى نماز و انفاق است. «یُؤْمِنُونَ» ( «یُقِیمُونَ») ( «یُنْفِقُونَ» (در جامعهى الهى که حرکت و سیر الى اللَّه دارد، اضطرابها و ناهنجارىهاى روحى و روانى و کمبودهاى معنوى، با نماز تقویت و درمان مىیابد و خلأهاى اقتصادى و نابسامانىهاى ناشى از آن، با انفاق پر و مرتفع مىگردد.)
4 برگزارى نماز، باید دائمى باشد نه موسمى و مقطعى. «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ» : [6]
پی نوشت
[1] . نمونه، ج 1، ص 43.
[2] . مجمع البیان، ج 1 ـ 2، ص 119.
[3] . تفسیر راهنما، ج 1، ص 107 ـ 108.
[4] . تفسیر راهنما، ج 1، ص 11.
[5]. تفسیر نور، ج1، ص: 45
[6]. «یُقِیمُونَ» فعل مضارع است و فعل مضارع دلالت بر استمرار و دوام دارد.
__________________________________________________
9- نماز خصلت مومنین:
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ
مردان و زنان با ایمان ولی و یار و یاور یک دیگرند امر به معروف و نهی از منکر میکنند و نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند و خدا و رسولش را اطاعت مینمایند خداوند به زودی آنها را مورد رحمت خویش قرار میدهد.«توبه ، 71»
نشانههای مؤمنان راستین
در این آیه علائم و نشانههای مردان و زنان با ایمان بیان میشود پنج فضیلت نیکو، از اعمال حسنه آنها را میشمرد. 1ـ آنها مردم را به نیکیها دعوت میکنند. 2ـ مردم را از زشتیها و بدیها و منکرات باز میدارند. 3ـ نماز را برپا میدارند. 4ـ در راه خدا انفاق میکنند. 5ـ اطاعت از فرمان خدا و پیامبر او میکنند.[1]
برپائی نماز سومین صفت مؤمنین
مردان و زنان نماز را برپا میدارند و به یاد خدا و با ذکر او دل را روشن و عقل را بیدار و آگاه نگه میدارند.
مداومت بر خواندن نماز داشته باشد.
صلوه و زکات پس از ایمان دو رکنند و به منزله دو ستونند که ایمان بدون این دو رکن پایدار نخواهد گردید.[2]
پنجمین صفت مردان و زنان با ایمان این است که زکات میدهند. (یوتون الزکاه) آنها بر خلاف منافقان که افرادی ممسک و بخیل هستند بخشی از اموال خویش را در راه خدا و حمایت خلق خدا و به بازسازی جامعه انفاق مینمایند، و زکات اموال خویش را میپردازند.
نماز و زکات دو رکن وثیق در شریعت اسلام است.
اما نماز رکن عبادات غیر مالی است که رابطه میان خدا و خلق است. و زکات رابطهای است که در معاملات، میان خود مردم برقرار است.[3]
پیام ها: [4]
1 زن و مرد هر دو، در اصلاح جامعه تأثیر گذارند. «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»
2 مؤمنان در جامعهى اسلامى، نسبت به یکدیگر از طرف خداوند، حقّ ولایت و نظارت همراه با محبّت دارند و بىتفاوت نیستند. «بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»
3 امر به معروف و نهى از منکر که بر همهى مردان و زنان با ایمان واجب است، برخاسته از حقّ ولایت بر یکدیگر است. «بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ» ... «وَ یَنْهَوْنَ»
4 امر به معروف و نهى از منکر باید از موضع قدرت باشد نه ضعف. «یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»
5 امر و نهى، در سایهى محبّت و ولایت قابل اجراست. «بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ»، «یَأْمُرُونَ ...»
6 توجّه به زندگى محرومان و تأمین اجتماعى فقرا، در کنار مسائل عبادى دیگر است. «یُقِیمُونَ»، «یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ ...»
7 ایمان در اصلاح فرد و جامعه، نقش به سزایى دارد. «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ» ... «یَأْمُرُونَ»، «یَنْهَوْنَ»، «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ»
8 امر به معروف و نهى از منکر، اقامهى نماز، پرداخت زکات و اطاعت از خدا و رسول، وظیفه و عملکرد دائمى مؤمنان است. «یَأْمُرُونَ»، «یَنْهَوْنَ»، «یُقِیمُونَ»، «یُؤْتُونَ»، «یُطِیعُونَ» (فعل مضارع رمز استمرار است)
9 کسانى که دیگران را به کارهاى خوب دعوت مىکنند، باید خود نیز اهل عمل باشند. «یَأْمُرُونَ»، «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ»
10 اطاعت از خدا و رسول باید با میل و رغبت باشد. «یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» (اطاعت در لغت به معناى پیروى با میل است) 11 هم اطاعت از خدا در برنامههاى عبادى لازم است و هم اطاعت از رسول در برنامههاى حکومتى. «یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»
12اعمال انسان، زمینهساز رحمت الهى است. «یَأْمُرُونَ»، «یَنْهَوْنَ»، «یُقِیمُونَ»، «یُؤْتُونَ»، «یُطِیعُونَ»، «سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ»
13 زن و مرد در دریافت رحمت الهى یکسان مىباشند. «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ» ... «سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ
پی نوشت
[1] . تفسیر نمونه، ج 8، ص 36.
[2] . مخزن العرفان، ج 6، ص 73.
[3] . المیزان، ج 9، ص 530.
[4] .تفسیر نور، ج5، ص:104و 105
__________________________________________________
10- نماز یکی از اصول نیکی هاست:
لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون
نیکى، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) روىِ خود را به سوى مشرق و (یا) مغرب کنید (و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغییر آن باشد و همه وقت خود را مصروف آن سازید) بلکه نیکى (و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب (آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده و مال (خود) را، با همه علاقهاى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مىکند نماز را برپا مىدارد و زکات را مىپردازد و (همچنین) کسانى که به عهد خود- به هنگامى که عهد بستند- وفا مىکنند و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مىدهند اینها کسانى هستند که راست مىگویند و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است) و اینها هستند پرهیزکاران.«بقره ، 177»
آیه فوق از جهت جامعیّت صفات مردم نیکوکار قابل دقّت است و به تمام اصول اعتقادی و عبادی و اجتماعی اشاره کرده زیرا به شش موضوع مهم و اساسی توجه شده و آنها عبارتند از:
ایمان، انفاق، نماز، زکات، وفاداری به عهد و صبر و بردباری.
توجه به آیه شریفه میرساند که اسلام تا چه اندازه نظر جامع و وسیع دارد.
سومین اصلی که آیه به آن اشاره فرموده و از صفات مردان نیکوکار شمرده نماز است، آنان نماز را با تمام شرایط و حدود، با کمال اخلاص و مواظبت انجام میدهند.
روشن است که چنین نمازهایی در پرورش روح آنان چه تأثیری دارد.[1]
یکی از اعمال آنها را توجه به نماز که یک حکم عبادی است قرار داده که درباره آن
فرمود: (َ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر).[2]
پیامها: [3]
1 به جاى محتواى دین، به سراغ ظاهر نرویم و از اهداف اصلى باز نمانیم. «لَیْسَ
الْبِرَّ») ( «وَ لکِنَّ الْبِرَّ»
2 یکى از وظایف انبیا و کتب آسمانى، تغییر فرهنگ مردم است. «لَیْسَ الْبِرَّ») ( «وَ
لکِنَّ الْبِرَّ» 3 شناخت مفاهیم، مهم نیست عمل به آن مهم است. کلمه «الْبِرَّ» به
مفهوم نیکى است، ولى دانستن آن مهمّ نیست، کسى که این مفهوم را محقّق
مىسازد ارزش دارد. «لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ»
4 ایمان، مقدّم بر عمل است. «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ») ( «آتَى الْمالَ»
5 ایمان به همه انبیا و ملائکه لازم است. «آمَنَ بِاللَّهِ») ( «وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ
النَّبِیِّینَ»
6 ارتباط با خدا در کنار ارتباط با مردم و تعاون اجتماعى در حوادث و گرفتارىها
مطرح است.
«آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ») ( «وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ»
7 تمام کارهاى نیک در سایه ایمان به خدا شکل مىگیرد. «آمَنَ بِاللَّهِ») ( «آتَى
الْمالَ»
8 هدف اسلام از انفاق، تنها سیر کردن گرسنگان نیست، بلکه دل کندن صاحب
مال از مال نیز هست. «عَلى حُبِّهِ»
9 نیکوکاران، مال و دارایى خود را با رغبت و علاقه در راه خدا انفاق مىکنند.
«آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ»
10 با دست خود به فقرا و یتیمان و بستگان انفاق کنید. «آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ»
11 در انفاق، بستگان نیازمند بر سایر گروههاى مستمند، اولویّت دارند. «ذَوِی
الْقُرْبى وَ الْیَتامى»
12 سائل را ردّ نکنید، گرچه فقیر، مسکین، در راه مانده و فامیل نباشد. کلمهى
«السَّائِلِینَ» به صورت مستقل مطرح شده است. «وَ الْمَساکِینَ وَ») ( «السَّائِلِینَ»
13 ایمان و نماز و زکات، بدون شرکت در جهاد کامل نمىشود. «وَ حِینَ الْبَأْسِ»)
( «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا»
14 مدّعیان ایمان بسیارند، ولى مؤمنان واقعى که به تمام محتواى دین عمل کنند،
گروهى اندک هستند. «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا»
15 نشانهى صداقت، عمل به وظایف دینى و تعهّدات اجتماعى است. «أُولئِکَ الَّذِینَ
صَدَقُوا»
16 متّقى کسى است که عملش، عقایدش را تأیید کند. «آتَى الْمالَ») ( «أُولئِکَ
الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
[1] . نمونه، ج 1، ص 34.
[2] . عنکبوت / 41 و اقم الصلوه لذکری...
[2] . تفسیر نور، ج1، ص: 273
__________________________________________________
11- یاد خدا در همه حال:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً (41)وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلا(42)
ای کسانی که ایمان آوردهاید خدا را بسیار یاد کنید و صبح و شام او را تسبیح نمایید.
«احزاب ، 41 و 42»
سخن از وظایف سنگین پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مقام تبلیغ رسالت بود، در آیات مورد بحث برای فراهم آوردن زمینه این تبلیغ و گسترش دامنه آن در تمام محیط بخشی از وظایف مؤمنان را بیان میکند.
روی سخن را به همه آنها کرده چنین میگوید:(ای کسانی که ایمان آوردهاید خدا را فراوان یاد کنید.) و صبح و شام او را تسبیح و تنزیه نمایید.
آری چون عوامل غفلت در زندگی مادی بسیار فراوان و تیرهای وسوسه شیاطین از هر سو به طرف انسان پرتاب میگردد برای مبارزه با آن راهی جز (ذکر کثیر) نیست. (ذکر کثیر) به معنی واقعی کلمه یعنی (توجّه با تمام وجود به خداوند) نه تنها با زبان و لقلقه لسان.
ذکر کثیری که در همه اعمال انسان پرتو افکن باشد و نور و روشنایی بر آنها بپاشد.
در همه حال یاد خدا بودن:
به این ترتیب قرآن همه مؤمنان را در این آیه موظف میکند که در همه حال به یاد خدا باشید. 1ـ به هنگام عبادت یاد او کنید و حضور قلب و اخلاص داشته باشید. 2ـ به هنگام حضور صحنههای گناه یاد او کنید و چشم بپوشید و یا اگر لغزشی روی داد توبه کنید و به راه حق باز گردید.
3ـ و هنگام نعمت یاد او کنید و شکرگزار باشید. 4ـ و به هنگام بلا و مصیبت یاد او کنید و صبور و شکیبا باشید. خلاصه یاد او را که در هر صحنهای از صحنههای زندگی انگیزه واکنش مناسب و الهی است، فراموش ننمایید.
حکایتی زیبا
در حدیثی که در صحیح ترمذی و مسند احمد از ابو سعید خدری از پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده چنین میخوانیم: که از آن حضرت پرسیدند:(ای العباد افضل درجه عند الله یوم القیامه) کدام یک از بندگان در روز قیامت مقامشان از همه برتر است.
فرمود: الذاکرون الله کثیراً:( آنها که خدا را بسیار یاد میکنند).
ابو سعید میگوید: عرض کردم یا رسول الله! و من الغازی فی سبیل الله؟
آیا چنین کسانی حتی از جنگجویان راه خدا والا مقامترند؟
فرمود: لو ضرب بسیفه فی الکفار و المشرکین حتی ینکسر و یختصب دماً لکان الذاکرون الله افضل درجه منه! (اگر با شمشیرش آن قدر بر پیکر کفار و مشرکین بزند که شمشیرش بشکند و با خون رنگین شود آنها که یاد خدا بسیار میکنند از او برترند!
چرا که جهاد خالصانه نیز بدون ذکر کثیر خداوند ممکن نیست و از این جا معلوم
میشود که ذکر کثیر معنی وسیعی دارد و اگر در بعضی از روایات به تسبیح حضرت
فاطمه زهرا ـ علیها السّلام ـ (34 مرتبه الله اکبر ـ 33 مرتبه الحمد لله و 33 مرتبه
سبحان الله) و در کلمات بعضی از مفسران به ذکر صفات علیا و اسماء حسنی و
تنزیه پروردگار از آنچه شایسته او نیست یا مانند آن تفسیر شده همه از قبیل بیان
ذکر مصداق روشن است. نه محدود ساختن مفهوم آیه به خصوص این مصادیق
است.
منظور از تسبیح
همان گونه که از سیاق آیات به خوبی برمیآید منظور از تسبیح خداوند در هر صبح
و شام همان دوام تسبیح است و ذکر خصوص این دو وقت به عنوان آغاز و پایان روز
میباشد و این که بعضی آن را به نماز صبح و عصر یا مانند آن تفسیر کردهاند باز از
قبیل ذکر مصداق است.
یاد خدا مایه آرامش:
به این ترتیب ذکر کثیر خداوند و تسبیح او هر صبح و شام جز به تداوم توجّه به
پروردگار و تنزیه و تقدیس مداوم او از هر عیب و نقص حاصل نمیگردد. و می دانیم
که یاد خدا برای روح و جان انسان همچون غذا و آب است برای بدن. در آیه 28
سوره رعد آمده است.
الا بذکر الله تطمئن القلوب
آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد!
آرامش و اطمینان دل نیز نتیجهاش همان است که در آیات 27 ـ 30 فجر آمده است:
یا ایّتها النّفس المطمئنّه ارجعی الی ربّک راضیهً مرضیّهً فادخلی فی عبادی و
ادخلی جنّتی:
ای نفس مطمئن و آرام! به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی که هم تو از او خشنود
هستی و هم او از تو خشنود است سپس در زمره بندگانم درآی و در بهشتم وارد
شو!
آثار یاد خدا در همه حال:
هنگامی که نام خدا برده میشود یک دنیا عظمت، قدرت، علم، و حکمت در قلب
انسان متجلی میگردد. چرا که او دارای اسماء حسنی و صفات علیا و صاحب تمام
کمالات و منزه از هر گونه عیب و نقص است. توجه مداوم به چنین حقیقتی که
دارای چنان اوصافی است:
1ـ روح انسان را به نیکیها و پاکیها سوق میدهد.
2ـ از بدیها و زشتیها پیراسته میدارد و به تعبیر دیگر بازتاب صفات او در جان انسان
تجلی میکند.
3ـ توجه به چنین معبود بزرگی موجب احساس حضور دائم در پیشگاه او است و با
این احساس فاصله انسان از گناه و آلودگی بسیار زیاد میشود یاد او یاد آوری
مراقبت او است، یاد حساب و جزای او است یاد دادگاه عدل او و بهشت و دوزخ او
است و چنین یادی است که جان را صفا و دل را نور و حیات میبخشد.
در روایات اسلامی آمده است که هر چیز اندازهای دارد جز یاد خدا که هیچ حد و
مرزی برای آن نیست! 1ـ امام صادق ـ علیه السّلام ـ طبق روایتی که در اصول کافی
آمده میفرماید:(ما من شییء الاّ و له حَدّ ینتهی الیه الاّ الذّکر فلیس له حدّ ینتهی
الیه: هر چیز حدی دارد که وقتی به آن رسد پایان میپذیرد جز ذکر خدا که حدی که
با آن پایان گیرد ندارد.
2ـ سپس میافزاید: (فرض الله عزّوجلّ الفرائض فمن اداهنّ فهو حدّهنّ، و شهر
رمضان فمن صامه فهو حَدُّهُ و الحجّ فمن حجّ حدّه الاّ الذّکر، فانّ الله (عزّوجلّ) لم
یرض منه بالقلیل و لم یجعل له حدّاً ینتهی الیه، ثمّ تلا: یا ایّها الّذین آمنوا اذکروا الله
ذکراً کثیراً و سبحوه بکره و اصیلاً)
خداوند نمازهای فریضه را واجب کرده است،هر کس آنها را ادا کند حد آن تأمین
شده، ماه مبارک رمضان را هر کس روزه بگیرد حدش انجام گردیده و حج را هر کس
یک بار به جا آورد همان حد آن است جز ذکر الله که خداوند به مقدار قلیل آن راضی
نشده و برای کثیر آن نیز حدی قائل نگردیده سپس به عنوان شاهد این سخن آیه
(یا ایّها الّذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً...) را تلاوت فرمود.[1]
یاد خدا هنگام غذا خوردن:
3ـ امام صادق ـ علیه السّلام ـ در ذیل همین روایت از پدرش امام باقر ـ علیه السّلام ـ
نقل میکند که او کثیر الذکر بود هر وقت با او راه میرفتم ذکر خدا میگفت و به
هنگام غذا خوردن نیز به ذکر خدا مشغول بود حتی هنگامی که با مردم سخن
میگفت از ذکر خدا غافل نمیشد... و سرانجام با این جمله پر معنی حدیث فوق
پایان میگیرد:(و البیت الّذی یقرأ فیه القرآن، و یذکر الله عزّوجلّ فیه تکثر برکته،و
تحضره الملائکه، و تهجر منه الشّیاطین، و یُضیء لاهل السّماء کما یضیء الکوکب
الدّرّیّ لاهل الارض:) خانهای که در آن تلاوت قرآن شود و یاد خدا گردد برکتش افزون
خواهد شد فرشتگان در آن حضور مییابند و شیاطین از آن فرار میکنند و برای
اهل آسمانها میدرخشند همان گونه که ستاره درخشان برای اهل زمین. (اما به
عکس خانهای که در آن تلاوت قرآن و ذکر خدا نیست برکاتش کم خواهد بود
فرشتگان از آن هجرت میکنند و شیاطین در آن حضور دائم دارند).
یاد خدا معادل تمام خیرات:
این موضوع به قدری اهمیت دارد که در حدیثی یاد خدا معادل تمام خیر دنیا و آخرت
شمرده شده است.
4ـ چنانکه از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده:
مَنْ أُعْطِیَ لِسَاناً ذَاکِراً فَقَدْ أُعْطِیَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة
آن کس که خدا زبانی به او داده که به ذکر پروردگار مشغول است خیر دنیا و آخرت
به او داده شده است.[2]
روایات در اهمیت یاد خدا آن قدر زیاد است که اگر بخواهیم همه آنها را در این جا
بیاوریم از وضع کتاب بیرون خواهیم رفت این سخن را با حدیث کوتاه و پر معنی
دیگری از امام صادق ـ علیه السّلام ـ پایان میدهیم آن جا که فرمود :
5ـ « مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَظَلَّهُ اللَّهُ فِی جَنَّتِهِ »
هر کس بسیار یاد خدا کند خدا او را در سایه لطف خود در بهشت برین جای خواهد
داد.
صاحب المیزان میفرماید:
کلمه ذکر در مقابل نسیان (فراموشی) به معنای به یاد داشتن است و آن عبارت
است از این که آدمی نیروی ادراک خود را متوجّه یاد شده کند، حالا یا به این که نام آ
ن را ببرد و یا صفات او را به زبان جاری کند خلاصه چیزی به زبان بگوید که حکایت از
آن مذکور کند، این یکی از مصادیق ذکر است (و گرنه مصداق مهم تر از آن این است
که در قلب به یاد او باشی).
کلمه تسبیح به معنای منزّه داشتن است و این کلمه نیز مانند کلمه ذکر بستگی به
لفظ ندارد هر چند تسبیح به لفظ یعنی گفتن سبحان الله، که آن هم یکی از
مصادیق تسبیح است (و گرنه تسبیح در دل از آن مهمّتر است).[3]
پیامها: [4]
پیامها:
1 خطاب زیبا و محرمانه، وسیلهى جذب مردم و زمینهى پذیرش آنان است. «یا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُوا» 2 یاد خداوند، زمانى در انسان مؤثّر است که مستمرّ و بسیار باشد.
«اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً» 3 بهترین ذکر خدا، تسبیح و تنزیه اوست. «اذْکُرُوا اللَّهَ ... وَ
سَبِّحُوهُ» 4 آغاز و پایان روز را با تسبیح و یاد خدا بگذرانیم. «سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا
1 خطاب زیبا و محرمانه، وسیلهى جذب مردم و زمینهى پذیرش آنان است. «یا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُوا»
2 یاد خداوند، زمانى در انسان مؤثّر است که مستمرّ و بسیار باشد. «اذْکُرُوا اللَّهَ
ذِکْراً کَثِیراً» 3 بهترین ذکر خدا، تسبیح و تنزیه اوست. «اذْکُرُوا اللَّهَ ... وَ سَبِّحُوهُ» 4 آ
غاز و پایان روز را با تسبیح و یاد خدا بگذرانیم. «سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا
پی نوشت
[1] . المیزان ج 16 ـ 516.
[2] . نمونه ج 17، ص 356.
[3] . تفسیر المیزان، ج 16، ص 513.
[4]. تفسیر نور، ج9، ص: 378
__________________________________________________
12-دل بستن به خدا:
وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتیل
نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند. «مزمل ، 8»
بعد از دستور قیام عبادت شبانه و اشاره اجمالی به آثار عمیق آن به ذکر پنج دستور
که مکمل آن است پرداخته میفرماید:(نام پروردگارت را یاد کن) (وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ)
مسلم است منظور تنها ذکر نام نیست، بلکه توجه به معنی است چرا که یاد لفظی
مقدمه یاد قلبی است و ذکر قلبی روح و جان را صفا میبخشد و نهال معرفت و تقوا
را در دل آبیاری میکند. تعبیر به (رب) اشاره به این است که هر گاه نام مقدس او را
می بری توجه به نعمتهای بیپایان و تربیت مستمر او نسبت به خویش داشته باش.
مراحل ذکر
یکی از مفسران برای ذکر پروردگار مراحلی بیان کرده: مرحله اول ذکر نام او است
که در آیه مورد بحث به آن اشاره شده. در مرحله بعد نوبت به یادآوری ذات پاک او در
قلب میرسد که در آیه (205) سوره اعراف ذکر شده است.
وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَه
پروردگارت را در دل خود از روی تضرع و خوف یاد کن.
سرانجام مرحله سوم فرا میرسد در این مرحله از مقام ربوبیت خداوند فراتر میرود
و به مقام مجموعه صفات جمال و جلال خدا که در (الله) جمع است میرسد.
چنانکه در آیه 41 سوره احزاب میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً
ای کسانی که ایمان آوردهاید خدا را بسیار یاد کنید.
و به این ترتیب این ذکر همچنان ادامه مییابد و مرحله به مرحله تکامل پیدا میکند
و صاحب آن را با خود به اوج کمال میرساند.
در دستور دوم میفرماید:(دل به خدا ببند و از غیر او قطع امید کن و خالصانه به
عبادتش برخیز) (وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتیل)[1]
معنی تبتل: از ماده بتل (بر وزن حتم) در اصل به معنی انقطاع است به هر حال
(تبتل) آن است که انسان با تمام قلبش متوجه به خدا گردد و از ما سوی الله
منقطع شود، و اعمالش را فقط به خاطر او بجا آورد و غرق در اخلاص گردد.
در بعضی از روایات از ائمه معصومین نقل شده که تبتل به معنی بلند کردن دست در
نماز است ولی روشن است که این در حقیقت بیان یکی از مظاهر اخلاص و انقطاع
الی الله میباشد.
به هر حال آن یاد پروردگار و این اخلاص سرمایه عظیم مردان خدا در برنامه سنگین
هدایت خلق است.[2]
نحوه ذکر گفتن
ذکر و یاد پروردگار را به دو قسم کرده یکی درون دل و یکی به زبان و آهسته آنگاه
هر دو قسم را مورد امر قرار داده.
و امّا ذکر به صدای بلند را مورد امر قرار نداده بلکه از آن اعراض کرده و این نه به
خاطر ذکر نبودن آن است، بلکه به خاطر این است که چنین ذکر گفتنی با ادب
عبودیّت منافات دارد، دلیل این معنا روایتی است که از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و
آله ـ وارد شده که در بعضی از جنگهایش با اصحابش طی مسافت میکرد تا
رسیدند به بیابانی هولناک و اتفاقاً آن شب شبی تاریک بود. یکی از اصحابش به
صدای بلند تکبیر میگفت، حضرت فرمود: آن کسی را که شما میخوانید نه دور
است و نه غایب ـ البتّه ناگفته نماند که این روایت نقل به معنا شده.
معنای تضرع
تضرع از ضراعت و به معنای تملّق توأم با نوعی خشوع و خضوع است، و خیفه یک
نوع مخصوصی از ترسیدن را گویند، و مراد به آن آن نوعی است که با ساحت مقدّس
باری تعالی مناسب است، بنابراین در معنای تضرع میل و رغبت به نزدیک شدن به
شخص متضرع الیه خوابیده، و در معنای خیفه پرهیز و ترس و میل به دور شدن از
آن شخص خوابیده پس مقتضای این که ذکر را توصیف کرد به دو وصف تضرع و خیفه
این است که آدمی در ذکر گفتنش حالت آن شخصی را داشته باشد که چیزی را
هم دوست دارد و به این خاطر نزدیکش میرود و هم از آن میترسد و از ترس آن به
عقب برگشته و دور میشود، و خدای سبحان هر چند خیر محض است، و شرّی در
او نیست، و اگر شرّی به ما میرسد از ناحیه خود ما است، و لکن خدای تعالی
ذوالجلال الاکرام است هم اسماء جمال را دارد که ما و هر چیزی را به تقرّب به
درگاهش دعوت نموده و به سویش جذب میکند، و هم دارای اسماء جلال است که
قاهر بر هر چیز است، و هر چیزی را از او دفع و دور میکند، پس ذکر شایسته او
که دارای همه اسماء حسنی است به همین است که مطابق با مقتضای همه
اسماءش بوده باشد چه اسماء جمالیه او و چه اسماء جلالیه او (نه این که تنها بر
طبق اسماء جمالیهاش باشد) و این صورت نمیگیرد مگر این که تضرعاً وخیفه ـ رغباً
و رهباً باشد.
ذکر مطلوب
با این بیان روشن میشود آن ذکر مطلوبی که در این آیه به آن امر شده عبارت
است از این که انسان ساعت به ساعت و دقیقه به دقیقه به یاد پروردگارش باشد،
و اگر احیاناً غفلت و نسیانی دست داد مجدداً مبادرت به ذکر نموده و نگذارد که
غفلت در دلش مستقر گردد، و در آیه بعدی نیز دلالت بر این معنا هست، و به زودی
خواهد آمد.
پس آنچه که از آیه استفاده میشد استمرار بر ذکر خدا در دل است در حالت تضرع
و خیفه ساعت به ساعت و ذکر به زبان در صبح و شام.[3]
پیام ها [4]
1- حتّى پیامبر، به یاد خدا و نیایش با او محتاج است. «اذکر اسم ربّک و تبتّل الیه»
2- ربوبیّت خداوند اقتضا دارد که همواره به یاد او باشیم. «واذکر اسم ربّک»
3- در دستیابى به کمالات، بالاترین درجه را مدّ نظر قرار دهید. «تبتّل الیه تبتیلاً»
4- عبادت شبانه و ذکر روزانه، مقدّمهاى براى انقطاع کامل به سوى خداوند است.
«تبتّل الیه تبتیلاً»
[1] . تفسیر نمونه ج 25، سورهی مزمل، آیهی 8، ص 177 ـ 178.
[2] . تفسیر نمونه ج 25 ص 179.
[3] . تفسیر المیزان، ج 8، ص 572 ـ 573.
[4] . تفسیر نور، سوره مزمل،آیه/8
__________________________________________________
13- تسبیح خدا:
إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ.[1]
آنها که (در مقام قرب) نزد پروردگار تواند هیچگاه از عبادتش تکبر نمیورزند و او را
تسبیح میگویند و برایش سجده میکنند. « اعراف ، 206»
این آیه اشاره دارد به این که نه تنها شما باید در همه حال به یاد خدا باشید،
فرشتگان مقرب پروردگار و آنها که در مقام قرب نزد پروردگار تواند هیچگاه از عبادت
او تکبر نمیورزند و همواره تسبیح او میگویند و ذات پاکش را از آنچه شایسته مقام
او نیست منزه میشمارند و در پیشگاه او سجده مینمایند « إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا
یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ ».
کلمه (عند ربک) آنها که نزد پروردگار تواند به معنی قرب مکانی نیست زیرا خداوند
مکانی ندارد بلکه اشاره به قرب مقامی است یعنی آنها با آن همه موقعیت و مقام
باز در بندگی و یاد خدا و سجده و تسبیح کوتاهی ندارند شما هم باید کوتاهی
نکنید. به هنگام تلاوت آیه فوق سجده کردن مستحب است ولی بعضی از اهل
تسنن مانند پیروان ابو حنیفه آن را واجب میشمارند.[2]
سجده کردن هنگام تلاوت و شنیدن آیهى فوق، مستحبّ است. در مورد پانزده آیهى
قرآن سجده وارد شده است که چهار مورد آن واجب است، آیات 15 سجده، 37
فصّلت، 62 نجم و 19 علق و در یازده آیه سجده مستحبّ است، آیات 206 اعراف،
15 رعد، 48 نحل، 107 اسراء، 58 مریم، 18 و 77 حج، 60 فرقان، 25 نمل، 24 ص و
21 انشقاق.
پیامها: [3]
1 با عبادت، خود را همرنگ و هماهنگ فرشتگان سازیم. «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ» ... «إِنَّ الَّذِینَ
عِنْدَ رَبِّکَ ...»
2 مستکبر، به مقام قرب الهى نمىرسد، «الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ» و مقرّبان
الهى، متواضع و فروتن بوده و تکبّر نمىورزند.
3 ذکر خدا، نمونهى روشن عبادت است. «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ» ... «لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ
عِبادَتِهِ» 4 غفلت از خداوند، بر اثر خودبزرگبینى و استکبار است. «لا تَکُنْ مِنَ
الْغافِلِینَ إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ» 5 راه قرب به خداوند، فروتنى، عبادت و
سجدهى خالصانه است. «عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ» ... «وَ لَهُ یَسْجُدُونَ» 6 سجده،
مخصوص خداوند است و مقرّبان این را باور دارند. «لَهُ یَسْجُدُونَ» (مقدّم شدن «لَهُ»
بر «یَسْجُدُونَ»، نشانهى اختصاص است) 7 به عبادت خود مغرور نشویم، چون
خداوند فرشتگانى دارد که پیوسته در حال عبادتاند. «إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ» ... «. ی
ُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ» 8 ابتدا باید روحیّهى استکبار را کنار گذاشت، سپس خدا
را تسبیح گفت و در مرحلهى سوّم به سجده افتاد. «لا یَسْتَکْبِرُونَ»، «یُسَبِّحُونَهُ»،
«یَسْجُدُونَ» «الحمد لله رب العالمین
[1] . آیهی 206،سورهی اعراف، ج 7، ص 69.
[2] . تفسیر نمونه، ج 7، ص 74، 106.
[3]. تفسیر نور، ج4، ص: 26
__________________________________________________
14- نماز یکی از علائم ایمان:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ
عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (2)
الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (3)
أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ (4.
مؤمنان کسانی هستند که هر گاه خدا نزد آنها یاد شود دلهای آنها میترسد و هر
گاه آیات خدا بر آنها تلاوت شود ایمانشان بیشتر میگردد و بر پروردگار خود توکل
میکنند، آنان که نماز را بپا میدارند و از آنچه به آنها دادهایم انفاق میکنند و
مؤمنان حقیقی آنها هستند، برای آنان درجات (فوق العادهای) نزد پروردگارشان
است و برای آنها آمرزش و روزی بینقص و عیب است. «انفال ، 2 و 3 و 4»
در این آیات خداوند به پنج قسمت از صفات برجسته مؤمنان اشاره کرده که سه
قسمت آن جنبه روحانی و معنوی و باطنی دارد و دو قسمت آن جنبه علمی و
خارجی سه قسمت اول عبارتند از احساس مسئولیت و تکامل ایمان و توکل و دو
قسمت دیگر عبارتند از:(ارتباط با خدا) و (ارتباط و پیوند با خلق خدا).
نخست میگوید: مؤمنان تنها کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود دلهای
آنها به خاطر احساس مسئولیت در پیشگاهش ترسان میگردد
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
پس از ذکر این سه قسمت از صفات روحانی و نفسانی مؤمنان راستین میگوید:
آنها در پرتو احساس مسئولیت و درک عظمت پروردگار و همچنین ایمان فزاینده و
بلندنگری توکل از نظر عمل دارای دو پیوند محکمند. پیوند و رابطه نیرومندی با خدا و
پیوند و رابطه نیرومندی با بندگان خدا. آنها کسانی هستند که نماز را (که مظهر
رابطه با خداست) برپا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم در راه بندگان خدا
انفاق میکنند.
الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ
تعبیر به اقامه نماز (به جای خواندن نماز) اشاره به این است که نه تنها خودشان
نماز میخوانند بلکه کاری میکنند که این رابطه محکم با پروردگار همچنان و در
همه جا برپا باشد و تعبیر مما رزقناهم (از آنچه به آنها روزی دادهایم) تعبیر وسیعی
است که تمام سرمایههای مادی و معنوی را در بر میگیرد. آنها نه تنها از اموالشان
بلکه از علم و دانششان از هوش و فکرشان از موقعیت و نفوذشان و از تمام
مواهبی که در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمیکنند.
پیامها: [1]
1 آنکه با شنیدن نداى اذان و آیات الهى بىتفاوت باشد، باید در کمال ایمان خود
شک کند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
2 ذکر نام خدا از سوى هر کس باشد، در مؤمن اثر مىگذارد. «إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ»
3 ایمان، با عشق و خشیت درونى همراه است. «الْمُؤْمِنُونَ» ... «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»
4 ایمان، مراتب و درجاتى دارد و قابل کاهش و افزایش است. «زادَتْهُمْ إِیماناً»
5 ترسى که ریشه در جهل داشته باشد بد است، ولى ترسى که از معرفت
سرچشمه بگیرد پسندیده است. «الْمُؤْمِنُونَ» ... «وَجِلَتْ»
6 هر آیهى قرآن، حجّت و دلیل و نورى است که مىتواند بر ایمان بیفزاید. «إِذا ت
ُلِیَتْ» ... «زادَتْهُمْ إِیماناً»
7 مؤمن، میان بیم و امید است. «الْمُؤْمِنُونَ»، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، «یَتَوَکَّلُونَ»
8 کسى که تنها خداوند را ربّ خود مىداند، تنها به او توکّل مىکند. «عَلى رَبِّهِمْ ی
َتَوَکَّلُونَ»
9 نشانهى ایمان آن است که ابتدا دل مؤمن با یاد خدا خشیت پیدا مىکند، «وَجِلَتْ
قُلُوبُهُمْ»، سپس با تلاوت و یادآورى آیات الهى، بر ایمانش افزوده مىشود، «زادَتْهُمْ إ
ِیماناً» و توکّل بر خدا نموده، «یَتَوَکَّلُونَ» نماز را به پا مىدارد، «یُقِیمُونَ» و به دیگران
نیز کمک مىنماید. «یُنْفِقُونَ»
10 رفتار انسان، برخاسته از انگیزهها، دیدگاهها و اعتقادات اوست. «إِنَّمَا
الْمُؤْمِنُونَ» ... «یُقِیمُونَ» ... «یُنْفِقُونَ»
11 اسلام، انفاق بخشى از مال و دارایى را لازم دانسته است، نه تمام آن را. «مِمَّا
رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» (یکى از معانى «من»، تبعیض است)
12 نماز و انفاق مؤمن مقطعى نیست، بلکه مستمرّ و دائمى است. «یُقِیمُونَ» ...
«یُنْفِقُونَ» 13 انفاق، باید از مال حلال و روزى الهى باشد. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»
14 مؤمن، دارایى خود را بخشش الهى مىداند، نه محصول دسترنج خویش و این
عقیده، گذشت و انفاق را بر او آسان مىکند. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»
پی نوشت :
[1] . تفسیر نور، ج4، ص: 273و272
__________________________________________________
نماز و عدالت اجتماعی:
قل امر ربّی بالقسط و اقیموا وجوهکم عند کلّ مسجد و ادعوه مخلصین له الدّین
کما بدأکم تعودون.
بگو ای رسول ما پروردگار من شما را به عدل و درستی امر کرده و نیز فرموده که در
هر عبادت روی به حضرت او آرید و خدا را از سر اخلاص بخوانید که چنانچه شما را
در اول بیافرید دیگر بار به سویش باز آیید. «اعراف ، 29»
در این آیه به اصول دستورات پروردگار در زمینه وظایف عملی در یک جمله کوتاه
اشاره شده و سپس اصول عقاید دینی یعنی مبدأ و معاد را به طور فشرده بیان
میکند نخست می گوید:(ای پیامبر به آنان بگو پروردگار من به عدالت دستور داده
است) (قل امر ربی بالقسط). و میدانیم عدالت مفهوم وسیعی دارد که همه
اعمال نیک را دربر میگیرد زیرا حقیقت عدالت آن است که هر چیز را در مورد خود به
کار برند و به جای خود نهند.
گرچه میان عدالت و قسط تفاوتی وجود دارد (عدالت) به این گفته میشود که
انسان حق هر کس را بپردازد و نقطه مقابلش آن است که ظلم و ستم کند و
حقوق افراد را از آنها دریغ دارد ولی (قسط) مفهومش آن است که حق کسی را به
دیگری ندهد و به تعبیر دیگر تبعیض روا ندارد و نقطه مقابلش آن است که حق
کسی را به دیگری دهد.
ولی مفهوم وسیع این دو کلمه مخصوصاً به هنگامی که جدا از یکدیگر استعمال
میشوند تقریباً مساوی است و به معنی رعایت اعتدال در همه چیز و همه کار و
هر چیز را به جای خویش قرار دادن میباشد. سپس دستور به یکتاپرستی و مبارزه
با هر گونه شرک داده میفرماید:توجّه قلب خویش را در هر عبادتی به او کنید و از
ذات پاک او به سوی دیگر منحرف نشوید (و اقیموا وجوهکم عند کل مسجد) او را
بخوانید و دین و آیین خود را خالص و مخصوص او قرار دهید (و ادعوه مخلصین له
الدین) پس از تحکیم پایه توحید توجّه به مسأله معاد و رستاخیز کرده میگوید:
همان گونه که شما را در آغاز آفرید دگربار در قیامت باز میگردید (کما بدأکم
تعودون)
مفسران در تفسیر آیه (اقیموا وجوهکم عند کل مسجد) تفسیرهای گوناگونی ذکر
کردهاند. گاهی گفتهاند منظور از آنان توجّه به قبله به هنگام نماز است و گاهی
گفتهاند منظور شرکت در مساجد به هنگام نمازهای روزانه است و گاهی نیز
احتمال دادهاند که هدف از آن حضور قلب و نیّت خالص به هنگام عبادت میباشد.[1
]
این جمله به حسب ظاهر معطوف است به چیزی که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و
آله ـ باید به مردم برساند برای این که جمله: پروردگار من امر به میانهروی کرده در
حقیقت به منزله این است که بفرماید: میانهرو باشید و بنابراین تقدیر این در جمله
چنین است باید میانهرو باشید و روی خود را متوجّه هر مسجد کنید.
وجه هر چیز آن قسمتی است که با آن با چیزهای دیگر روبرو میشود، و اقامه وجه
در هنگام عبادت در یک انسان کامل عبارت از این است که خود را طوری سازد و آن
چنان حواس خود را تمرکز دهد که امر به عبادت قائم به او شود و او بتواند آن امر را
به طور کامل و شایسته و بدون هیچ نقصی امتثال کند.
ـ پس برگشت اقامه وجه در هنگام عبادت به این است که انسان در این موقع دلش
چنان مشغول خدا باشد که از هر چیز دیگری منقطع شود.
بنابراین جمله (و اقیموا وجوهکم عند کلّ مسجد) به ضمیمه (و ادعو مخلصین له
الدّین) این معنا را افاده میکند که بر هر عابد واجب است در عبادت خود توجّه را از
غیر عبادت و در بندگی برای خدا توجّه را از غیر خدا منقطع سازد، یکی از چیزهایی
که غیر خداست همان عبادت اوست، پس عابد نباید به عبادت خود توجّه کند زیرا
عبادت توجّه است نه متوجّه الیه، و توجّه به عبادت معنای عبادت و توجّه به خدا
بودن آن را از بین میبرد.[2]
[1] . تفسیر نمونه، ج 6، ص 143 ـ 144.
[2] . تفسیر المیزان، ج 8، ص 102.
__________________________________________________
پاداش نماز:
وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ
و آنها که به کتاب (خدا) تمسّک جویند و نماز را برپا دارند (پاداش بزرگی خواهند
داشت زیرا) ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد. «اعراف ، 170»
و این که میبینیم از میان فرمانهای خدا مخصوصاً روی نماز تکیه شده است به
خاطر آن است که نماز واقعی پیوند انسان را با خدا چنان محکم میکند که در برابر
هرکار و هر برنامه او را حاضر و ناظر و مراقب اعمال خویش میبیند و این همان
است که در آیات دیگر از آن تعبیر به تأثیر نماز در دعوت به امر به معروف و نهی از
منکر شده است و ارتباط این موضوع با اصلاح جامعه انسانی روشنتر از آن است که
نیاز به بیان داشته باشد.[1]
و اگر از میان همه اجزاء دین تنها اقامه نماز را ذکر کرد برای شرافتی بود که نماز بر
سایر اجزاء دین دارد، چون نماز رکن دین است، به وسیله نماز یاد خدا و خضوع در
برابر او که جان همه شرایع دینی است حفظ میشود.[2]
پیام ها: [3]
1- تلاوت، حفظ، چاپ و نشر کتاب آسمانى، کافى نیست، بلکه باید به آن عمل کرد
تا نجاتبخش باشد. «یُمَسِّکُونَ» (چنانکه عمل به نسخهى پزشک، تنها راه درمان
است.)
2- در ادیان و کتابهاى آسمانى گذشته نیز نماز بوده است. «أَقامُوا الصَّلاةَ»
3- افراد بىنماز و جاهل به کتاب خدا، نمىتوانند مصلح کامل باشند. یُمَسِّکُونَ ب
ِالْکِتابِ ... أَقامُوا الصَّلاةَ ... الْمُصْلِحِینَ
4- دین علاوه بر آثار اخروى، در اصلاح زندگى دنیوى نیز نقش دارد. «الْمُصْلِحِینَ»
5- اقامهى نماز، وسیله اصلاح جامعه است. «أَقامُوا الصَّلاةَ، الْمُصْلِحِینَ» (اقامه
یعنى اهتمام کامل به برپایى نماز در تمام شئون زندگى، نه صرف خواندن نماز)
پی نوشت:
[1] . تفسیر نمونه، ج 6، ص 435 - 436 ـ سورهی اعراف، آیهی 170.
[2] . المیزان، ج 8 ص 440.
[3]. تفسیر نور(10جلدى) ج3 212
مومنان و برپاداشتن نماز:
الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ
همان کسانی که نماز را برپا میدارند و زکات را ادا میکنند و به آخرت یقین دارند.
«نمل /3»
در آیه فوق اقامه نماز که یکی از صفات مؤمنان بوده بیان شده و به این ترتیب، هم
اعتقاد آنها به مبدأ و معاد محکم است و هم پیوندشان با خدا و خلق. بنابراین
اوصاف فوق اشارهای به اعتقاد کامل و برنامه عملی جامع آنهاست. در اینجا این
سؤال پیش میآید که اگر این گروه از مؤمنان هم از نظر مبانی اعتقادی و هم
عملی راه مستقیم را برگزیدهاند دیگر چه نیازی است که قرآن برای هدایت آنها
بیاید. ولی با توجه به اینکه هدایت دارای مراحل مختلف است که هر مرحله
مقدمهای است برای مرحلهی بالاتر، پاسخ این سؤال روشن میشود.
به علاوه تداوم هدایت خود مسألهی مهمی است و همان چیزی است که ما شب
و روز در نمازهای خود با گفتن «اهدنا الصراط المستقیم» از خدا میخواهیم که ما
را در این مسیر ثابت دارد و تداوم بخشد که بیلطف او این تداوم ممکن نیست.[1]
اهمیت نماز
صاحب المیزان میفرماید:
مقصود از ذکر نماز و زکات ذکر نمونهای از اعمال صالحه است و اگر از میان اعمال
صالحه این دو را نام برد، چون این دو هر یک در باب خود رکن هستند.
نماز در عبادتهای راجع به خدای تعالی و زکات در آنچه راجع مردم است،و از نظری
دیگر نماز در اعمال بدنی و زکات در اعمال مالی.
ـ اهمیت خاص اقامه نماز و انفاق در میان عبادات است.
ـ تلاش مؤمنان، برای برپایی نماز در جامعه است.
ـ اهمیت خاص یقین به آخرت و نقش مهم در آن در تقوا.
ـ اعمال صالحه وقتی در جای خود قرار میگیرد که توأم با یقین به آخرت باشد زیرا
عمل هر قدر هم صالح باشد با تکذیب آخرت اثرش خنثی و اجرش حبط میشود.
پی نوشت:
[1] . تفسیر نمونه، ج 15. ص 396، 397.
نماز و آئین مستقیم:
وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ
ذلِکَ دینُ الْقَیِّمَةِ :
در حالی که به آنها دستوری داده نشده بود جز اینکه خدا را پرستش کنند با کمال اخلاص، و از شرک به توحید بازگردند، نماز را برپا دارند، و زکات را ادا کنند، و این است آئین مستقیم و صحیح و پایدار.«بینه ، آیهی 5»
اهل کتاب و به تبع آنها مشرکان را مورد ملامت قرار داده میگوید: چرا در این آیین جدید اختلاف کردند، بعضی مؤمن و بعضی کافر شدنددر حالی که در این آیین دستوری به آنها داده نشده است جز اینکه خدا را پرستش کنند، و عبادت او را از عبادت غیر او خالص سازند، و از هر گونه شرک باز گردند و متمایل به توحید شوند. نماز را برپا دارند و زکات را ادا کنند
سپس میافزاید:
و این است آیین مستقیم و پایدار (و ذلک دین القیمه).
در این که منظور از (و ما امروا)... در اینجا چیست؟ جمعی گفتهاند منظور این است که اهل کتاب در آیین خودشان مسأله توحید و نماز و زکات وجود داشته و اینها مسائلی است ثابت، ولی آنها به دستورات نیز وفادار نماندهاند.
دیگر اینکه در آیین اسلام دستوری جز توحید خالص و نماز و زکات و مانند آن نیامده،
و اینها اموری هستند شناخته شده چرا از قبول آن سرباز میزنند و در پذیرش آن
اختلاف میکنند.
معنی دوم نزدیکتر به نظر میرسد، زیرا به دنبال آیه قبل که سخن از اختلاف آنها در
پذیرش آیین جدید میگفت مناسب همین است که (امروا) ناظر به آیین جدید باشد.
از این گذشته معنی اول تنها درباره اهل کتاب صادق است و مشرکان را شامل
نمیشود در حالی که معنی دوّم همگان را شامل میشود.
منظور از دین چیست؟
منظور از دین که باید آن را برای خدا خالص کنند به عقیده بعضی از مفسران همان
(عبادت) است، و جمله (الا لیعبدوا الله) که قبل از آن ذکر شده نیز همین معنی را
تأیید میکند.
ولی این احتمال وجود دارد که منظور مجموعه دین و شریعت باشد، یعنی آنها مأمور
شده بودند که خدا را پرستش کنند و دین و آیین خود را در تمام جهات خالص
گردانند این معنی با گستردگی مفهوم (دین) سازگارتر است و جمله بعد (و ذلک دین
القیمه) که دین را به معنی وسیع مطرح کرده همین معنی را تأیید میکند.
ولی این احتمال وجود دارد که منظور مجموعه دین و شریعت باشد، یعنی آنها مأمور
شده بودند که خدا را پرستش کنند و دین و آیین خود را در تمام جهات خالص
گردانند این معنی با گستردگی مفهوم (دین) سازگارتر است و جمله بعد (وذلک دین
القیمه) که دین را به معنی وسیع مطرح کرده همین معنی را تأیید میکند.
جمله (و ذلک دین القیمه) اشاره به آن است که این اصول یعنی توحید خالص و نماز
توجه به خالق و زکات (توجه به خلق) از اصول ثابت و پا بر جای همه ادیان است.
بلکه میتوان گفت اینها در متن فطرت آدمی قرار دارد.[1]
«حُنَفاءَ» جمع «حنیف» به معناى گرایش به حق است، در برابر کلمه «جنیف» که به معناى گرایش به باطل است.
اگر آیه «ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ» را در کنار آیه «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ» بگذاریم مىتوان استفاده کرد که عبادت خالص و بىپیرایه و رابطه با خدا (نماز) و کمک به دیگران (زکات)، از امور فطرى هر انسانى است.
1- سلیقهها و هوسهاى دیگران متغیّر است. دین پایدار و ثابت، سرسپردگى خالصانه به خداى ثابت است. مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ... ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ
2- ایمان بدون نماز و زکات استوار نیست. «یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ»
3- توحید و پرستش خالصانه خداوند، عامل وحدت است. وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ ... وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ
4- پیامبران، مردم را به سوى خدا دعوت مىکردند نه خود. «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ»
5- خالص و بى پیرایه بودن، رمز بقاء است. مُخْلِصِینَ ... ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ
6- فرمان توحید و نماز و زکات در تمام ادیان آسمانى بوده است. وَ ما أُمِرُوا إِلَّا
لِیَعْبُدُوا اللَّهَ .[2]
[1] . تفسیر نمونه، ج 27، ص 203، 204، 205.
[2]. تفسیر نور،(10جلدى)، ج10، ص: 556،557.
سلام
بعضی معتقدند :
مختصر و مفید نوشتن توی نت حرف اول را میزند ...
سلام
از این بعد مطالب بصورت مختصر در وبلاگ قرار میگیرد
با تشکر از نظر شما