در آیات قرآن، فروع دین و احکام آن به صورت کلی بیان شده، اما در بخش اصول عقاید مانند توحید و معاد، آیات بسیاری وارد شده اگر چه بر برخی فروع تأکید بیشتر شده یا برخی از جزئیات آن نیز بیان شده است.
به نظر میرسد طرح احکام الهی به صورت کلی در قرآن مبتنی بر عوامل زیر باشد:
1) بسیار بودن احکام جزئی و محدود بودن آیات قرآن.
2) وجود پیامبر به عنوان بیانگر آیات قرآن.
3) نیاز به پیامبر و ائمه معصومین و رجوع به آنان.
4) دعوت به تفکر.
معمولاً قوانین به صورت کلی تدوین میگردد و پس به وسیله کارشناسان جزئیات آن بیان میشود، این رویکرد جهت پاسخگوی به نیازها با توجه به شرایط زمان و صورت میگیرد؛ از این رو قوانین کشورها کلی است و سیاست کلان و بلند مدت آنها، به صورت کد و رمز تدوین میشود تا با شرایط زمان همخوان باشد.
بیتردید قرآن کتاب قانون است که برای همه انسانها آمده است؛ از این رو باید پاسخگوی نیازهای همگان باشد. این مهم با بیان مسایل کل امکان پذیر است.
قرآن جهت بیان کلیات و همخوانی آن با شرایط زمان، خبرگانی قرآنی پیشبینی کرده است که پیامبر(ص) و ائمه(ع) بوده و از آنها به عنوان "راسخان در علم" یاد شده است.(1) ما باور داریم که روایات معصومان(ع) بازگو کننده آموزههای قرآن هستند.
افزون بر آن اگر همه جزئیات در قرآن بیان میشد، لازم میآمد چندین جلد قرآن داشته باشیم. این مسئله حفظ قرآن را به صورت طبیعی و روند عادی دچار مشکل میکرد و احتمال تحریف در آن بیشتر میشد، به خصوص اگر به مسایل جزئی و چالش برانگیز اشاره میشد. در عین حال قرآن با وجود پیامبر تکمیل میشود. خداوند در قرآن میفرماید: ما آیات را بر تو نازل کردیم، تا تو آنچه را که نازل کردیم برای مردم تبیین نمایی"(2)؛ بنابر این با وجود پیامبر به عنوان تبیین کننده آیات قرآن، نیازی به تفصیل نبوده است.
همچنین خداوند با طرح مسایل کلی، زمینه رجوع مردم به پیامبر(ص) و ائمه(ع) را فراهم نموده است؛ بدین معنا که مردم جهت تغییر و یادگیری معارف قرآن، به اهل بیت رجوع کنند، آنان مفسران قرآن و وارثان علوم انبیا و نگهبانان علم الهی و به تعبیر پیامبر(ص) برابر قرآن و"ثِقْل اصغرند". این حقیقت در روایات بسیاری مطرح شده است. از مجموع آنها بر میآید که خواسته خدا و رسولش آن بوده که مردم در امور دینی و آموختن قرآن به ائمه مراجعه نمایند. در قرآن آمده است: "فاسْئلوا أهل الذّکر إنْ کنتم لا تعلمون(3)؛ اگر نمیدانید، از دانایان و آگاهان بپرسید". علامه طباطبایی مینویسد: آیه به یک اصل عمومی عقلانی اشاره دارد و آن این که جاهل به اهل خبره مراجعه کند اما اینکه در امور دین، اهل ذکر و آگاهی کیست، در روایات به "اهل بیت" تطبیق داده شده است(4). حضرت علی(ع) میفرماید: "نحن اهل الذکر(5)؛ اهل ذکر ما خاندانیم". امام باقر(ع) در ذیل آیه فوق فرمود: "هم الائمة مِنْ عِترة رسول اللّه(6)؛ اهل ذکر، امامان از خاندان پیامبر خدایند". امام صادق(ع) فرمود: "هرگاه در پی دانش صحیح بودید، آن را از اهل بیت فرا گیرید".(7)
زمانی میتوانیم این مسئله را به خوبی دریابیم که زمان آخر زندگی پیامبر و بعد از رحلت او نظر کنیم که گروه بسیاری با شعار "کتاب خدا ما را بس است" به طرد و خانهنشینی حضرت علی(ع) و ائمه اقدام نمودند، در حالی که کتاب خداوند احکام و فروع را به صورت کلی بیان کرده بود و آیات نیازمند مفسران واقعی بود.
آگاهان و عالمان در معانی آیات، تفکر و دقت کنند و به ابتکار و استخراج مسایل جزئی بپردازند از این طریق خداوند زمینه پرورش عالمان دینی را پس از امامان معصوم(ع) فراهم میآورد که با تدبر در آیات و سنت پیشوایان دینی، با توجه به شرایط زمان و مکان و نیازهای متغیر انسانها به اجتهاد در احکام دین بپردازند و پاسخگویی نیاز دینی انسانها در هر عصر باشند. اگر چه احکام و شرایط نماز و روزه و برخی از عبادات ثابت است، اما همه احکام جزئی منحصر در عبادات مانند نماز و روزه نمیشود؛ پس نیاز به عالمان دینی در هر عصری برای برآورده کردن نیازهای دینی لازم و ضروری است.